یکشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۴

اين محسن كه راهي باغ ملكوت است ، اولين گلبرگ از دفتر عاشوراست و اين روزها كه از پهلوي فاطمه خون مي چكد! خداي من! چگونه شد كه زهراي مرضيه را نفهميدند ؟
يا زهرا ! بشريت چگونه بنگرد به اين گلميخهاي درد كه شرم آلود از سرسراي
سينه ات بيرون مي آيد ؟
و آيا به آسمان حق ندهيم كه با همه ستونهايش فرو ريزد ؟
اي كاش هستي به خاطر تو اي برترين مظلومه تاريخ ، از هم بپاشد !
اي وجود ثريايي !
در عرش چه گذشت آنگاه كه در خانه ات بر پهلوي تو شكست ؟
عزيزا ! اين چه غوغاست كه ملائك بال در بال يكديگر بر فراز خانه ات ميگريند؟
يا علي ! شستن فاطمه با اشكهايت چه سنگين است و اين همه تنهايي كه بر تو اي روح محض ميگذرد ! چه چيز در اين دنيا با اشك سوزناك علي به هنگام شستن پيكر فاطمه ميتواند برابري كند؟

كجاست اسماء ؟ از او بپرسيد فرشتگاني كه در اشكهاي آن هنگام علي به تبرك غسل ميكردند ، بال و پرشان نسوخت ؟

هیچ نظری موجود نیست: