من از دریچه شب های قدر لبریزم
ولی گشودن زنجیر پای من با توست
با طوماری از توبه و انابه در دل با زنجیری از تعلقات در پا ولی با اشتیاقی وافر از حضور وپیوستن به دریاها در سر .... با دست هایی سراسر مملو از عطر رمضان .... با چشمهایی پر از بال های اشتیاق پرواز در آسمان این ماه رحمت و برکت و با هزاران امید ودلواپسی آمده ام تا گشایش دوباره در وازه های رمضان را وضو بگیرم و دست های آلوده ام را بیشتر با لا ببرم که عطر توبه از تمام شبهاي های دیگر بیشتر به مشام می رسد.
آری .. خداوند آغوش گشوده است برای اشکهای تو !
ملائک را آوازخوان فرستاده است تا صلا دهند هر که حاجت دارد.
ولی گشودن زنجیر پای من با توست
با طوماری از توبه و انابه در دل با زنجیری از تعلقات در پا ولی با اشتیاقی وافر از حضور وپیوستن به دریاها در سر .... با دست هایی سراسر مملو از عطر رمضان .... با چشمهایی پر از بال های اشتیاق پرواز در آسمان این ماه رحمت و برکت و با هزاران امید ودلواپسی آمده ام تا گشایش دوباره در وازه های رمضان را وضو بگیرم و دست های آلوده ام را بیشتر با لا ببرم که عطر توبه از تمام شبهاي های دیگر بیشتر به مشام می رسد.
آری .. خداوند آغوش گشوده است برای اشکهای تو !
ملائک را آوازخوان فرستاده است تا صلا دهند هر که حاجت دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر