دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۵

خودم را گم کردم



تو را از صدايت مي شناختند و مرا از سکوتم نميتوانم به آرزو هايم پشت کنم صدايت و ديدنت آرزوئي رنگين است که شادماني ام را مي افزايد.

مرا از اين سکوت وهم انگيزم بيرون آر.

دلواپسم.

آري دير زماني است که در پس اين دلواپسي هايم گرفتارم وتوان گذشتن ندارم

بگو چقدر به انتظار بنشينم که زمان از من عبور کند وستاره هاي آسمان غم انگيز شبم شاهد خاموش شدن تک تک فانوسهايم باشند؟

بگو که چقدر پيراهن تنهائي را در چشمه هاي آرزو بشورم وروي طنابي از دلواپسي پهن کنم؟

براي رسيدن به کلبه سبز تو در جنگل خيال از چه دريا هائي که نگذشتم .چه راههائي را که بي تو براي رسيدن به تو نرفتم!!!!!!!

امواج سهمگين غم بر ساحل دلم بي رحمانه مي تاختند غافل از اينکه من ديگر تسليم اين امواج پريشان شده بودم . گوئي شايد فرشته مرگ من همين امواج غم باشند که بخواهند مرا در برگيرند وبا خود تا ابديتي حقيقي ببرند.

با گذشتن از اقيانوس تنهائي ام نميدانستم که آيا به تو خواهم زسيد يا نه؟
چه شبهائي را که از ترس گمراهي در مسير تا صبح پلک بر هم نگذاشتم و تا صبح دل انگيزش ستاره ها را دسته دسته ميشمردم وبه صاحبان آنها غبطه ميخوردم.چرا که خبري از ستاره من نبود.

همه واژه هايم از شدت باران عصر گاهي خيس شده بودند ومن مردد از بيان واژه هاي خاکستري ام.

تنها توشه سفرم عشق بي پايان تو بود .

از کجا معلوم که آنرا خواهي پذيرفت؟

از کجا معلوم که تو مسافر عشق ديگري نباشي؟

يا قايقي که ديروز از کنارم در حال گذشتن بود مرکب تو نبود؟

آمدم پيدايت کنم خودم را گم کردم!
.
پ.ن : زحمت این متن زیبا را دوست و برادرم مهدی عزیز به خواهش من متقبل شدند...که بسیار از این لطفش تشکر میکنم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Великая - Я обязательно надо произносить , впечатлил ваш сайт. У меня не было проблемы при переходе через все вкладки и информации закончил тем, что действительно просто сделать доступ. Недавно я нашел то, что я надеялся , прежде чем вы знаете, что на всех. Довольно необычное. Есть вероятность , чтобы понять это для тех, кто добавить форумах или что-то, тема веб-сайт. тонов способ для ваших клиентов , чтобы общаться. Хорошая задача .. Желаем Вам удачи!