یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴


به خاك كوچه ديدار آب مي پاشند
بخوان ترانه شادي كه يار آمدني ست
ببين چگونه قناري ز شوق مي لرزد!
مترس از شب يلدا! بهار آمدني ست
صداي شيهه رخش ظهور مي آيد
خبر دهيد به ياران : سوار آمدني ست
صداي بال ملايك ز دور مي آيد
مسافري مگر از شهر نور مي آيد
دوباره عطر مناجات با فضا آميخت
مگر كه موسي عمران ز طور مي آيد؟!
ستاره اي شبي از آسمان فرود آمد
و مژده داد كه: صبح ظهور مي آيد
چقدر شانه غم بار شهر حوصله كرد
به شوق آنكه پگاه سرور مي آيد
به زخم هاي شقايق قسم,هنوز از باغ
شميم سبز بهار حضور مي آيد
مگر پگاه ظهور سپيده نزديك است؟
صداي پاي سواري ز دور مي آيد؟

هیچ نظری موجود نیست: