سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۳

آخرين ياداشت سال

سلام

روزهای پایان سال.. لحظه های مُرور.. آنچه گذشت با تمام خاطرات خوب و بدش.. آری، میدانم که تو هم حال و هوای مرا داری.. همیشه وقتی به پایان سال نزدیک می شویم و بوی عطر یاس و نسیم شب بو ها را استشمام می کنیم به یادِ یادهای گذشته می افتیم. یک سال دیگر با تمام زیبایی ها، زشتی ها، غم ها، شادیها،دل تنگیها، عاشقی ها،و تنهایی ها گذشت.. .

هنوز خستگی سال گذشته را در موج های نا آرام تنم حس می کنم.. .

اندیشه ام باید خانه تکانی شود.. شاید مدتی به طول انجامد.. درست نمی دانم.. در این لحظه ها می اندیشم به سالی که گذشت.. چگونه بودم.. چگونه می بایست می بودم؛چگونه زیستم.. چگونه می بایست می زیستم. چقدر زمان شتاب دارد .. یادت هست.. همین دیروز بود که مکلف به آمدن شدیم.. یادت هست گفتی مُرور کن.. به یاد شب دیدار افتاده ام ..
وقتی می نشینی و خاطرات گذشته را به یاد می آوری که آرزو هایت را برای سال نو پیکر بخشی.. گاه می خندی و گاه اشکی در چشمهایت حلقه میزند.. در واپسین لحظه ها به یاد آنهایی بودم که سال گذشته در کنارشان می زیستم و اکنون.. باید به یاد آورد آنهایی را که دوستشان می داشته ایم و دوستمان می داشتند.. آنهایی را که باعث یادهای شیرین زندگی اند و همواره موجباتِ آرامش روح..

آنهایی که رسم محبت را به ما آموختند تا دوست بداریم، عاشق شویم.. حتی اگر دوستمان نداشته باشند.

بیایید بنشینیم و برای ساعاتی به یاد آوریم آنچه را که گذشت.. و باندیشیم که شاید این آخرین دیدار باشد.. شاید بهار دیگری را نخواهیم دید، به مانند آنهایی که سال پیش آرزوی دیدن بهار دیگری را داشتند اما.. باید لحظه ها را دریابیم.. محبت را بیاموزیم و عشق بورزیم.. برای عاشق شدن همیشه دیر است..

( خوب، یک بار دیگه بهار اومد. یک ساله دیگه هم گذشت.. یک سال نوشتن و نوشتن و نوشتن.. باید توی این نوشتۀ آخر سال از خیلی ها تشکر کنم.. از اون آدمهایی که من، تنها توی اون ها صداقت و عشق رو دیدم و استاد هایی بودن که به من خیلی چیزها رو آموختند.. مثل محبت و عشق و صداقت و ایمان. مجالی برای نام بردن نیست که نام محدود کندست.. تنها می تونم بگم دوست تون دارم.

پروردگار را شکر می گویم که هیچ زمانی مرا تنها نگذاشت حتی زمانی که تنهایش گذاشتم. برای همه شما آرزوی پیروزی و سالی خوش و پربار دارم.. امیدوارم که تمام آرزوهای زیباتون به حقیقت مبدل بشه و هیج وقت لبخند از روی لبهاتون محو نشه.. توی لحظه های پایان سال یادتون نره واسه من دعا کنید.. همه شما را دوست خواهم داشت

..اگر بايد بگويم مي گويم ....عيدتان مبارك...
اگر هنوز بوي عيد را مي فهميد عيدتان مبارك...اما اگر به ضرب و زور لبخند و تلويزيون و چيز هاي ديگر مي خواهيد باور كنيد كه عيد شده هيچ اتفاقي نمي افتد....


بگذار دعا كنم....عيد است...نه؟ ....دعا مي كنم....باز هم دعا ميكنم....
توفني عاشقا.....مرا عاشق بپذير.....امروز و... در لحظه مرگم....!
امروز . و در لحظه مرگم .
در لحظه مرگم ...

يك سال گذشت ...
.

هیچ نظری موجود نیست: