انگار براي عاشقي آفريده شده.يا نه!!!!براي رسوندن خبري از عاشقي به معشوقي
يا از معشوقي به عاشقي....
قاصدک رو گرفتم اين بار هيچ خبري با خودش نداشت اما نذاشتم بي خبر بره
تو گوشش زمزمه کردم و او نو به دست باد سپردم......
قاصدک نرفته برگشت و گفت:
شونه هاي من براي رسوندن اين خبر ضعيف هستن .اين خبر سنگينه و اين عشق بزرگ.
گفتم برو.........
قاصدک به فکر فرو رفت بعد لبخندي زد و گفت:
از دوست داشتن تا عاشق بودن راه طولانيه ,راهي از رنج و عشق و صبوري
و هر کسي به اين راه آشنا نيست
پس عاشق اون کسي باش که جواب عشق
رو خوب بده......
عاشق يک عاشق باش
.